۱) شناسایی تواناییهای اصلی خود:
نخستین مرحله برای اینکه بدانید چه شغلی با تواناییهای شما همخوانی دارد این است که بفهمید به چه چیزی باید تکیه کنید. با خودارزیابی شروع کنید. به دنبال استعدادهای متمایز، مهارتها و دانشی باشید که در کارهای مشخص، شما را در رقابت با دیگران قرار میدهد.
به عنوان مثال، اگر بخواهیم این مطلب را در مورد مدیر فروش یک شرکت خدمات کامپیوتری به کار ببریم، در لیست تواناییهای او مواردی مثل شناخت مشتری، روبهرو شدن با نیازهای اطلاعاتی برای پاسخ به مشکلات کامپیوتری، تعلیم مسوولان فروش تازه کار و ارتباط عمومی شفاهی بسیار خوب، میتواند قرار بگیرد. این ویژگیها اگرچه برای این حوزه کاری مهم هستند، اما بسیار کلیاند و با مشخصاتی که دیگر مدیران فروش ممکن است در مورد تخصصهای خود نام ببرند، مشابهت دارد.
ارائه لیستی جزئی تر میتواند راهنمای قویتری برای انتخاب شغل شما باشد. در این نمونه خاص، به منظور روبهرو شدن با نیازهای اطلاعاتی مشتریان برای حل مشکلات کامپیوتری آنان، پا را فراتر بگذارید و به دانش خود در مورد چگونگی انجام این کار در یک صنعت خاص، مثل خرده فروشی یا تجربه خود با یک فناوری خدمات کامپیوتری خاص مثل تلفیق کارکردهای iPhone با وب سایت یک شرکت اشاره کنید. یا اینکه در لیست خود فقط به شناخت مشتری اشاره نکنید، بلکه استعداد خود را برای حدس زدن مشکلات و نیازهای مشتری، حتی قبل از اینکه خود مشتری آنها را بداند توصیف کنید.
۲) تلاش برای رشد حرفه ای و ارتقای توانایی ها
به محض اینکه استعدادها و قابلیتهایی را که دارید شناختید، به این فکر باشید که برای رشد حرفه خود به چه چیزی نیاز دارید. هدف شما میتواند کسب مهارت در یک حوزه فنی (مانند مثالی که در بالا در مورد مدیریت فروش کامپیوتر گفته شد) یا در یک عملکرد خاص (مثل تحلیل مالی یا مدیریت منابع انسانی) باشد.
برای اینکه توانایی مورد نظری را که قصد دارید به آن دست یابید، تعیین کنید، برخی اقدامات کاملا روشن و واضح هستند. مثلا ممکن است یک برنامه تحصیلی را پیش بگیرید یا مدرک مهارت فنی در یک حوزه مشخص دریافت کنید. حتی ممکن است تلاش کنید زمینه کاری خود را به سمت هدفی که تعیین کردهاید پیش ببرید.
اما اقداماتی هم وجود دارند که پیچیدهترند و شرایط را سخت میکنند. اگر جابهجایی خوبی در محل کار یا ارتقای شغلی یا پیشنهاد کاری جدیدی برای شما پیش آمده که با تواناییهایی که هدف قرار دادهاید همخوانی ندارد، در پیذیرفتن آن هوشیار باشید. وقتی به دنبال یک موقعیت کاری جدید هستید، باید جستوجوی خود را بر نقشهایی متمرکز کنید که میتوانید در آن مهارتهای هدف خود را رشد دهید، نه احتمالاتی که آسان تر به نظر میرسند.
۳) فراگیری مهارتها و توانایی های جدید
اگر به این نتیجه رسیدهاید که مهارتهای شما و مسیری که طی میکنید، ایده آلتان نیست، حوزه کاری خود را عوض کنید. در این شرایط، به پیشنهاد ارزشی شخصی متفاوتی نیاز دارید که مستلزم کسب مهارتها و دانش جدید است.
افراد وقتی چنین تغییری در کار خود ایجاد میکنند، معمولا زمینه تواناییهای موجودشان را نادیده میگیرند. این انتخاب اغلب باعث میشود تنزل کنید و نتیجه نهایی آن هم قطعی نیست. راه آسانتر این است که آنچه به آن مسلط هستند را تقویت کنید تا به نتایج جدیدی برسید، مگر اینکه از جایگاهی که در آن قرار دارید، کاملا ناراضی باشید. خود را جای یک کارفرما یا سرمایهگذار در یک حوزه یا عملکرد جدید بگذارید و تصور کنید باید چه چیزی به خودتان اضافه کنید تا آنها بتوانند روی شما حساب کنند. افراد ممکن است دقیقا بدانند باید چه مسیر جدیدی را دنبال کنند و چه امکاناتی به آنها کمک میکند به هدف خود برسند.
اما به طور خاصتر، هدف آنها دقیقا مشخص نیست و در راه تحقق آن برخی راهها را امتحان میکنند. مثال بارز این مطلب پزشکی بوده که طبابت دیگر او را راضی نمیکرده و به دنبال یک نقش مدیریتی بوده است. وی برای این کار استراتژی مشخصی در ذهن نداشت، اما به فراگیری بهداشت عمومی و کسب مدرک در این زمینه اقدام کرد و زمینهای را به وجود آورد که وی را به سوی یک حرفه مدیریتی سوق داد.
منبع : سایت بازده
“من میخواهم یک کسب و کار را آغاز کنم اما هیچ پولی ندارم.” شروع کسب و کار بدون پول چیزی است که هرزمان با کارآفرینان مشتاق کار میکنم بارها و بارها این جمله را از آنها میشنوم. بسیاری از آنها ایدههای خوبی دارند، اما تصور میکنند برای شروع به یک طرح کسب و کار طولانی و مقدار زیادی پول نقد احتیاج دارند. واقعیت این است که اکثر کارآفرینان موفق با حداقل سرمایه و منابع کسب و کار شان را راهاندازهی میکنند. اگر نسبت به کاری که انجام میدهید خیلی اشتیاق دارید، روشهای زیادی برای به انجام رساندن کارها وجود دارد. در ادامه ۵ کلید آمدهاست که کارآفرینان موفق برای ساختن شرکتهای پررونق و برای شروع کسب و کار بدون پول از آن استفاده میکنند.
۱. گروهی از مشاوران رایگان را به خدمت بگیرید
نیکل دبوم مدت ۱۱ سال بهصورت حرفهای در ورزش سه گانه فعال بود. او دربارهی پوشاک ورزشی زنان چیزهای زیادی میدانست، اما درباره صنعت پوشاک چیزی نمیدانست. راهکار او یافتن گروهی از مشاوران بود، کسانی که بتوانند چیزهای لازم را به او بیاموزند و او را به رابطان دیگر معرفی کنند. نیکل توضیح میدهد: “هنگامی که شروع کردم ۱۰ بار در هفته دیدارهایی به صرف قهوه داشتم. من فقط شروع کردم به صحبت با آدمها و جمعآوری اطلاعات.” نتیجهی نهایی: نیکل منابع مورد نیازش را پیدا کرد، شرکتش را راهاندازی کرد، و تاکنون در حوزهی دامن خانمهای دونده بیش از ۲۵ میلیون دلار فروخته است. مشاوران او نقش عظیمی در موفقیتاش داشتهاند.
۲. یک سرمایهگذار فرشتهی مشتاق پیدا کنید
یکی از اهداف ساختن گروه مشاوران یافتن شرکایی است که بخواهند در شرکت شما مشارکت کنند. جف وستر یک مثال فوقالعاده است. جف میخواست در سیسترز واقع در اورگن، یک آهنگری به سبک قدیم بسازد. او یک پیشکسوت ثروتمند پیدا کرد که قبلا در حرفهی خود یک مغازهی آهنگری باز کردهبود. این فرد تکهای زمین به جف داد و سرمایهی مغازهی جدید او را تامین کرد. سپس جف به او سفته داد تا به مرور زمان بتواند پول او را بپردازد، چیزی که جف از عهدهی آن بر میآمد.
۳. با تجهیزات قرضی یا استفادهشده شروع کنید
جاستین گلد در آشپزخانهاش با یک غذاساز بهترین کرهی آجیل روی زمین را درست میکرد و محصولاتاش را در بازار کشاورزان میفروخت. جف هنگامی که آماده بود شرکتاش را گسترش دهد با چند تولیدکنندهی بزرگ کرهی بادام زمینی صحبت کرد. آنها به جف گفتند نمیتوانند به محصولاتشان عسل، شربت افرا و مواد دیگر را اضافه کنند چون خردکنهای صنعتی بزرگشان را میسوازند. جاستین با خود اندیشید او میتواند این کار را در آشپزخانهاش انجام دهد، اما آنها در کارخانههای چند میلیون دلاریشان نمیتوانند. برای همین رفت و تعدادی تجهیزات فرآوری خوراکی استفادهشده را به قیمت ناچیزی پیدا کرد. جاستین اخیرا کسب و کارش را به قیمت ۲۸۶ میلیون دلار به شرکت هورمل فروخت.
۴. چیزی برای فروش پیدا کنید تا وارد بازی شوید
الن لین ابتدای موقعیت حرفهایاش را در صنعت دوچرخه و دوچرخه سواری سپری کرد. او چند نوشیدنی آبی کاملا طبیعی ساخت که برترین دوچرخه سواران کشور عاشقشان بودند. او میخواست سرگرمیاش را به یک کسب و کار تبدیل کند اما پول نداشت. او یک چرخ دستی قدیمی و استفادهشده پیدا کرد و آن را به آشپزخانه بوریتو (نوعی غذای مکزیکی) تبدیل کرد. او در رویدادهای دوندگی و دوچرخهسواری در سراسر کشور بوریتو میفروخت تا هزینههای بازاریابی محصولات جدیدش را تامین کند. با سود حاصل از فروش بوریتو، هزینهی کل راهاندازی محصولات جدیدش در سراسر کشور ۸۰۰ دلار بود. امروز اسکراچ لبز تولیدکنندهی اصلی محصولات سالم برای ورزشکاران حرفهای و آماتور است.
۵. محصولتان را بفروشید قبل از اینکه آن ها را بسازید ( پیش فروش کنید)
تایید و اعتبار نهایی یک مدل کسب و کار داشتن مشتریانی است که محصولاتتان را بخرند. در بسیاری از موارد، شما میتوانید محصولاتتان را بفروشید، قبل از اینکه حتی آن را تولید کنید. من قبل از اینکه برند جدیدم را بسازم نیم میلیون دلار محصولات دسر منجمد فروختم. دیوید کن قبل از اینکه “روباتهای دوگانه” خود را بسازد از فروش آن یک میلیون دلار به دست آورد. و بنیانگذاران شرکت پاور پرکتیکال قبل از اینکه محصولات تولید انرژی خود را بسازند برای آن در کیک استارتر ۱.۵ میلیون دلار بودجه تامین کردند. جذب سرمایهی مردمی روشی عالی است تا قبل از اینکه وقت و پول زیادی را صرف کسب و کارتان کنید، محصولات را آزمایش کنید.
بهطور خلاصه همیشه راهی وجود دارد تا با منابع محدود کار را به انجام برسانید. گروهی از پیشکسوتان را پیدا کنید تا بهطور رایگان به شما مشاوره بدهند، با سرمایهگذاران فرشتهی احتمالی آشنا شوید، با تجهیزات استفادهشده شروع کنید، چیزی برای فروش پیدا کنید تا سرمایه تامین کنید، و قبل از اینکه محصولتان را بسازید آن را بفروشید. از همه مهمتر اکنون اقدام کنید. اجازه ندهید نداشتن پول شما را از ساختن شرکت رویاییتان بازدارد همین امروز برای شروع کسب و کار بدون پول اقدام کنید.
منبع : وب سایت- بازده